- گل افسار
- لوازم زین از نقره و طلا و غیره در افسار اسب که بصورت گل باشد و بر کله اسب بندند
معنی گل افسار - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
دلریش، شکسته
آن جزو از افسار که به دست گیرند
افشانندۀ گل، گل پاشیدن، گل افشاندن، در پزشکی بیماری سرخک یا مخملک
دل آزرده، آزرده دل، دل ریش، دل خسته، غمناک
انباشته بگل گل انباشته: بر این تیغ کوه گل انبار گویی چو فغفور بر تختم و فور برکت. (مسعود سعد)
گل ریزنده، پراکنده کننده گل و شکوفه
آنکه در کاری افراط کند مفرط: و حصیری هر چند مردیست گز افکار و گز افگویاما پیر است و حق خدمت قدیم دارد، اسراف کننده مسرف
((گُ اَ))
فرهنگ فارسی معین
افشاننده گل، گل ریز، گل افشاندن خاصه در ایام جشن (مانند نوروز)، نوعی آتشبازی، مخملک، سرخک و آبله مرغان